۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

نگاهی به استراتژی های رژیم در برخورد با معترضین سبز

سبزها یک بار دیگر در 13 آبان ماه امسال حماسه ساز شدند و با حضور سبز خود برگ زرین دیگری را در تاریخ پرشکوه جنبش آزادی خواهی ملت ایران رقم زدند.روزی که سبزها پس از انتخابات تصمیم گرفتند که آغاز گر یک جهاد اکبر برای نابودی استبداد باشند به سختی و پر پیچ و خم بودن مسیر پیش رو آگاهی داشتند.به این که هرچه از عمر جنبش نوپایشان بگذرد برخوردها با ایشان شدید تر و تلفات جنبش بیشتر می شود.هرچه روزها می گذرد در کنار آبدیده شدن بدنه بزرگ جنبش و ساماندهی هرچه بیشتر شبکه های اجتماعی و عمیق تر شدن احساس یکی بودن میان بدنه جنبش اما از سوی دیگر برخوردهای خشن و فرسایشی مزدوران تا بن دندان مسلح رژیم نیز روز به روز شدید تر وجانکاه تر می شود.
اگر نگاهی به مسیر اعتراضات پس از انتخابات ننگین ریاست جمهوری از ابتدا تاکنون بیندازیم مشاهده می کنیم که خشن ترین برخورد مزدوران رژیم در روز 13 آبان صورت گرفت که همگی از طریق تصاویر ارسالی دوستان سبز شاهد عمق دلخراش این برخوردها بودیم.مسلم است که مسولان ارشد سپاه در اتاق های سیاه فکر خود استراتژی برخورد خشن و مستقیم با معترضین را به منظور مرعوب کردن بدنه جنبش برای توقف پیگیری آرمان های ازادی خواهانه اش در دستور کار قرار داده اند.
و امااین که تا چه حد  این استراتژی موثر واقع خواهد شد پرسش مهمی است که ایشان به دقت در مورد آن بیندیشند.اما چیزی که می توان به راحتی استنباط کرد این است که اتخاذ این رویکرد قطعا در بلند مدت برای حاکمیت گران تمام خواهد شد.

آیا غیر از این است که هرچه از زمان انتخابات ننگین ریاست جمهوری گذر کرده ایم شاهد رادیکالیزه تر شدن هر چه بیشتر اعتراضات و شعارهای سبزها بوده ایم؟
 اعتراضات با راهپیمایی سکوت آغاز شد و هدف ابتدایی اش ابطال نتیجه انتخابات و بازگرداندن رای گمشده ملت بود اما اکنون پس از گذشت نزدیک به شش ماه از آن زمان و در روز 13 آبان همگان شاهد به آتش کشیدن تصاویر کسانی بودند که روزی حتی فکر کردن به این صحنه ها جرم به حساب می امد اما جنبش به دلیل عملکرد افراطی حاکمیت پروسه ای که شاید سال ها زمان می برد را در روز 13 آبان ماه اجرا کرد و تمام تابوهای مقدس  حاکمیت را زیر پاهای خود له کرد و یا به پایین کشید ویا مستقیما با شعارهایش به زبان آورد.
همه این رویکردها نتیجه مستقیم استراتژی غلط رژیم در سرکوب خونین اعتراضات بوده است. نگارنده خود با واسطه یا بی واسطه شاهد بوده است  که بسیاری ازعابرین و شاهدین غیر معترض هم با مشاهده این حجم از جنایتکاری به سطوح آمده اند و آگاهانه برائت  خود را از رژِیمی که دست به این گونه جنایات می زند اعلام می کنند.
چه کسانی در اتاق های فکر سیاه این رژیم به نظریه پردازی مشغولند که آگاهانه یا ناآگاهانه در شعله ور تر شدن آتش خشم ملت سهیم شده اند؟؟چرا گره ای که حکومت می توانست به راحتی با دست خود باز کند اکنون دیگر با دندان نیز بازشدنی نیست؟؟؟ و ملت در عرض کمتر از شش ماه از نقطه صفر به نقطه کنونی که عبور از نظام است رسیده است.

همواره رویکردهای افراطی با رویکردهای تفریطی جواب داده شده است و نظریه پردازان رژیم که غالبا دوران سیاه رژیم شاهنشاهی را تجربه کرده اند باید بدانند که نه تنها با این سرکوب های وحشیانه و غیر انسانی به اهداف پلید خود یعنی سرکوبی جنبش ملی و سبز مردم نخواهند رسید بلکه قدم به قدم رژیم محبوب خود را به لبه پرتگاه سقوط نزدیک و نزدیک تر می کنند.
ایشان باید بدانند که تنها راه نجات  از وضعیت کنونی به رسمیت شناختن این جنبش و بها دادن به خواسته های  حداقلی ایشان یعنی  ابطال انتخابات وعذرخواهی رسمی سران نظام و اعلام برائت  و محاکمه مسببین این جنایات و سپس  اصلاح ریشه ای مفاد قانون اساسی است. همان چیزی که بارها و بارها آیت اله منتظری و میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی بارها آن را تکرار کرده اند. در غیر این صورت صدای ناقوس سقوط دیکتاتورها از دور به گوش می رسد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر