از دیگر سو سکوت مقامات عالی رتبه نظام و شخص رهبری در این ماجرا این حقیقت را به اثبات رساند که تمام این پروژه طرحی از پیش برنامه ریزی شده برای سرکوب وخاموشی کامل شعله های اعتراض در سراسر کشور بوده که توسط حاکمیت کلید خورده بود.
درگیری ها و کشتار و بازداشت معترضین یک روز پس از اولتیماتوم خامنه ای به معترضین و رهبران آنها شکل گرفت که در نهایت منجر به کشته شدن ده ها و شاید صدها نفر از هموطنان و مجروح و بازداشت کردن هزاران نفر دیگر شد.بازداشتی هایی که جسد شکنجه شده برخی از آنها به خانواده هایشان تحویل داده شد.
میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز و دیگر رهبران اصلاح طلب با نامه نگاری دیدار و سخنرانی های خود آن چیزی را که در توان داشتند برای جلوگیری از این رفتار وحشیانه حاکمیت به انجام رساندند ولی این حاکمان اقتدار طلب بودند که در این مدت در بایکوت رسانه ای بدترین رفتارها و خشن ترین سرکوب ها را با معترضین انجام دادند و مشروعیت نیم بند خود را نیز در نزد ملت کاملا بر باد دادند. چنین حکومتی را نامی جز طاغوت نهادن خطاست.اگر روزی جنایت های رژیم چون قتل های زنجیره ای و واقعه کوی دانشگاه آنچنان در نزد افکار عمومی ملت شناخته نشده بود اما اکنون سندهای آشکاری چون ندا اقا سلطان سهراب اعرابی و .... و این اخر محسن روح الامینی که از قضا و از بدشانسی ایشان از فرزندان یکی از کارگزاران نظام به شمار می رود ظلم این طاغوتیان را بیش از پیش آشکار کرده و صدای ناقوس سقوط شان بیش از پیش شنیده می شود.
اکنون نیز این رفتارهای عوام فریبانه چون دستور رهبری برای تعطیلی بازداشتگاه کهریزک یا نامه احمدی نژاد به هاشمی شاهرودی در مورد آزادی بازداشتی ها هیچ گاه دستان آلوده به خون جنایتکاران را پاک نخواهد کرد و بنا بر وعده الهی زمان نابودی ظالمان نزدیک است.