۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

چرا جمهوری ایرانی؟؟؟

پس از راهپیمایی با شکوه سبزها در روز قدس و شعارهای نو آورانه و زیبای آنها تاکنون هر روز شاهد مصاحبه های جورواجور مسولان حکومتی رژیم در رد این شعارها بوده ایم.یکی از شعارهایی که به شدت مورد نکوهش این دسته قرار گرفته و هنوز هم در مذمت آن سخن ها به زبان می رانند شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی است که از همان فردای راهپیمایی مورد هجوم شدید رسانه های کودتا قرار گرفت. در آخرین مورد این سخنرانی ها احمد خاتمی دیروز در نماز جمعه تهران هواداران و معتقدان به این نظریه را دشمنان دین اسلام نامید و خواستار برخورد شدید با ایشان شد.
آری سبزها بر اثر سال ها تجربه اکنون به پوچی و بی حاصلی حکومت فقها بر مردم پی برده اند و چون 30 سال پیش تصمیم گرفته اند که تاریخ را ورق زده و آزادی واقعی را جستجو کنند.
اما به راستی سرمنشا و علل اصلی رویکرد سبزها به این دست شعارها چه می تواند باشد.آیا این شعاری ناشی از برخورد سخیف و سواستفاده گونه حاکمیت از ملیت مردم ایران نیست.درحالی که عظمت و شکوه ملت پارسی قرن ها پیش از ظهور اسلام در این آب و خاک شهره جهانیان بود اما متاسفانه قرن های پس از ظهور اسلام آنچه بر ایران گذشته سرنوشتی است بس تلخ و ناگوار.

قطعا دلیل این امر به اسلام مبین و پاک بازنمی گردد که رسول گرامی اسلام ثابت کرد که مدینه النبی در جامعه اسلامی و با حاکمیت معصوم به زیبایی هر چه تمام تر قابلیت اجرایی دارد اما پس از غصب حکومت اسلامی توسط خلفای اموی و پس ازآن عباسی و تحریف اسلام راستین از مبانی حقیقی اش و عدم حاکمیت امامان معصوم تاکنون هنوز هیچ گونه حکومتی قادر نبوده است که مدینه النبی را به شکل راستین و مورد پسند معصومین علیهم السلام ساری و جاری سازد. هیچ کس منکر این نیست که قوانین اسلامی قابلیت ورود به عرصه حاکمیت را داشته و دارند اما به راستی چرا تاکنون هیچ حکومت اسلامی قادر به شکل دهی مدینه النبی یا مدینه فاضله یا جامعه مدنی با پیشرفته ترین و به روز ترین موازین دنیای امروز نبوده است.قطعا این از ضعف دین رحمانی اسلام نیست بلکه مجریان این امر از صلاحیت کافی برای اجرای این قوانین و اجتهاد قوانین به روز لازم برخوردار نبوده و نیستند.
بیشتر کشورهای اسلامی حوزه خلیج فارس اکنون یا مانند ترکیه دارای حاکمیت سکولار هستند یا مانند اعراب سعی نمی کنند که با نام دین برمردم خود حاکمیت کنند. ایران هم در طی قرن های پس از تصرف توسط اعراب روزهای تلخی را پشت سر گذاشت اما همچنان با حاکمیت پادشاهان بر کشور نهاد دین(روحانیت) کمتر امکان عرض اندام را پیدا کردند.این ماجرا تنها در زمان حاکمیت صفویان بر ایران تا حدودی تغییر یافت تا جایی که روحانیت زمان توانست جایگاه خود را تا مقام صدارت اعظم چون شیخ بهایی بالا بکشد اما همان طور که در تاریخ خوانده اید روحانیت در این زمان هم خواسته یا ناخواسته تلاش نکرد تا حاکمیت را از آن خود کند .
این ماجرا تا زمان محمد رضا شاه کج دار و مریز ادامه پیدا کرد.آخرین مرجع تقلیدی که به این معاهده نا نوشته بین نهاد دین و سلطنت پایبند ماند آیت اله بروجردی بود که آگاهانه و ازسر بصیرت حاضر نشد که دامان پاک روحانیت را به سیاست بازان دغل کار آلوده کند.
با مرگ آیت اله بروجردی اما آیت اله خمینی تاحوالی سال 42 این روند را ادامه داد اما با افزایش نارضایتی ها از حاکمیت شاه در نزد مردم آیت اله تصمیم گرفت که با ارائه نظریه ولایت فقیه اولین قدم ها را در راه تشکیل حکومت اسلامی بردارد.
از نظر آیت اله ولی فقیه جایگزین معصوم و ادامه دهنده راه وی است و به نصب معصوم ولایت بر مسلمین دارد.در نهایت همان طور که همگان می دانید انقلاب 57 به رهبری آیت اله خمینی نتیجه داد و به نوعی اولین حکومت اسلامی پس از 2500 سال حاکمیت شاهنشاهی در ایران استقرار یافت و اکنون سی سالگی اش را تجربه می کند.
ولی به راستی آن چیزی که به نام اسلام در این سال ها و به خصوص پس از رحلت آیت اله خمینی بر این مملکت رفته است چقدر با مدینه النبی مورد نظر ائمه معصومین (ع) فاصله دارد.فقر و فساد و تبعیضی که اکنون کمر مردم مستضعف را شکسته و همین طور خوی استکبار گری ای که در حاکمان کنونی ایران حتی بیش از زمان حاکمان طاعوتی رژیم سابق دیده می شود و منجر به اتفاقات خونین پس از انتخابات ریاست جمهوری و آلوده شدن یا حداقل متهم شدن نهاد دین به دخالت در این جنایت ها شد همه و همه نشان از ناموفق بودن تئوری ولایت فقیه یا حاکمیت روحانیون دینی بر مردم بوده تا جایی که اکنون بسیاری از مردم را نسبت به جایگاه دین و روحانیت صدها برابر بیشتر از زمان طاغوت شاهنشاهی بدبین کرده است.
اکنون اگر سبزها به نوعی از نظریه جمهوریت بدون اسلامیت در عرصه حاکمیت با شعارهایشان حمایت می کنند نه به معنی این است که ایشان به دین و اسلامیت اعتقادی ندارند بلکه به گفته رهبر جنبش اکثر دین مداران واقعی که چون دین فروشان از اسلام برای خود کیسه ای ندوخته اند به این ایده اعتقادی درونی دارند. سبزها معتقدند که تنها در بستر حاکمیت معصوم که خطا و اشتباهی بر وی وارد نیست امکان تشکیل حکومت اسلامی وجود دارد. جنبش سبز معتقد است که در عصر غیبت حاکمیت از آن مردم و اکثریت ایشان است و بدین وسیله علاوه بر ایجاد یک حکومت مردم سالار واقعی این اجازه را هم نمی دهد که دامن پاک وبی آلایش دین به دروغ و تملق وچپاول گری های عده ای دین فروش موجود در عرصه سیاست آلوده شود.
ما به مسلمانی و شیعه بودن خود مفتخریم اما بیش از دین فروشان دغدغه دین داریم و به همین دلیل خواستار جدایی عرصه دین از سیاست هستیم.آرمان سبزها آزادی و دموکراسی و پاسداری از اسلام ناب محمدی و خارج کردن آن از دست مستبدان دینی است.
-----------------------------------------------------------
نقد وارده بر مطلب چرا جمهوری ایرانی؟ توسط اقای شهرام... مدیر وبلاگ خبری پرسا(پیک راه سبز امید)

تكرار مي‌كنم و هزاران بار به دوستاني چون شما مي‌گويم تعيين اهداف زيربنايي و سردادن شعارهاي ساختارشكنانه در اين مقطع براي جنبش سبز به منزله سم مهلك است. باتوجه به نقاط ضعفي كه جنبش با آن روبرو است (رهبري و رسانه فراگير و قدرت تصميم گيري و ... البته در قياس آنچه هست و آنچه بايد باشد) و چون ابزار قدرت در اختيار حكومت مستقر است، رفتن اين مسير تنها مرگ زودرس جنبش را درپي دارد. اتفاقا من معتقدم اكنون بيش از اندازه به جنبه اعتراضات علني (تظاهرات) متكي شده‌ايم. بايد روشهايي بكار رود تا جنبش دروني شود و خود را براي يك حركت طولاني مدت آماده كنيم. بقول ميرحسين بايد مبارزه را زندگي كرد نه اينكه وقتي به خانه برگرديم و سر و صدايي نباشد احساس شكست بكنيم. در فرايند دروني شدن جنبش مي‌توان شكست خوردن پروژه حكومت فقها (و نه حاكميت اسلام) را نيز بررسي كرد. فراموش نكنيد هستند همراهاني با اين جنبش كه دل در گرو نظام كنوني دارند و حتي بايد برنامه طوري باشد كه جذب عناصر جبهه مقابل نيز امكانپذير باشد. تعريف جنبش سبز آنقدر وسيع هست كه از نوه خميني تا ابراهيم يزدي را شامل شود و بايد همينطور بماند. چرا بدست خود كاري كنيم كه دايره خانواده جنبش تنگ شود و هر روز بسياري را از قطار جنبش پياده كنيم؟ (يعني دقيقا همان خطايي كه حكومت فعلي در حال انجام آن است) نمونه ملموسي مانند انقلاب 57 پيش روي ماست. آنزمان همه طيفها و تفكرات بر روي ساقط شدن رژيم متحد شدند و از همان ابتدا بر تفكرات خود اصرار نكردند. ترويج تفكرات خود را داشتند اما در بحث مبارزه هماهنگ بودند و خواست يكساني را مطرح مي‌كردند. در آنزمان نيز تاثير سخنراني و مقاله و بيانيه و كتاب و ... بيشتر از تظاهرات بود (البته بجز در روزهاي انتهايي) امروز نيز ايجاد فضاي بررسي و نقد براي هدفها و آرمانهاي هر شخص يا گروهي مطلوب است. ولي تنها نتيجه امروزي جدل بر سر هدف نهايي ريزش و درجا زدن جنبش است. وقتي هدف اوليه كه گردن نهادن حاكميت به خواست مردم و اعطاي آزاديهاي اجتماعي است محقق شد آنگاه مي‌توان سراغ اهداف بعدي رفت و مثلا نوع حكومت را طبق نظر اكثريت تغيير داد. اسم اينكار محافظه كاري نيست. اسمش عملگرايي هوشمندانه و با درايت است. آتشي كه برخاسته اگر با روشهاي منطقي روشن نگاهش نداريم خيلي زود تبديل به خاكستر مي‌شود. به شما قول مي‌دهم سال آينده و با فروكش كردن هيجانات بسياري از وبلاگهاي كنوني كه هر روز خبرها را جمع كرده و مي‌نويسند وجود نخواهند داشت. زيرا حرارت كنوني براي هميشه پايدار نخواهد بود و هر كس با فكر و انديشه با جنبش همراه نشود روزي خسته خواهد شد. و كلام انتهايي اينكه آزمودن دوباره مسير رفته در صورت اصلاح اشتباهات و انحرافات هيچ اشكالي ندارد. ايراد از مسير نيست بلكه ايراد جاي ديگري است كه يافتن همان جاي خطا بايد دستور كار جنبش باشد

۶ نظر:

  1. سلام
    در طول تاریخ هر بار , هر ایدئولوژی سیاسی شد همه چیز را به لجن کشید , اول از همه هم خودش را . به هر حال روزی که اسلام از دل نظام سیاسی ایران بیرون آمد فرصت رشد و پیشرفت برای مردم ایران فراهم می شود و من و شما به رغم داشتن نظرات متفاوت به راحتی و صلح و آرامش در کنار هم زندگی خواهیم کرد .
    با مطلب :"سردار نقدی , نشانه ای از یک جنگ قدرت سهمگین" در خدمتتان هستم .

    پاسخحذف
  2. سلام. با نظرات شما موافقم. البته معتقدم از جنبه تعيين اهداف اوليه جنبش سبز لزوما نبايد چه در شعار و چه در ايدئولوژي به سمت نفي حكومت ديني برود. به دو دليل. اول بعلت بازشدن دست مخالفان جنبش جهت سركوب و خشونت. دوم به اين علت كه هدف نهايي جنبش شكل دادن به حكومتي است كه به كليه مفاد قوانين مردمسالاري و اصول اعطاي آزادي به اشخاص و گروه‌هاي اجتماعي با عدل و مساوات عمل مي‌نمايد. يعني دقيقا همان اصالت و خواست حقيقي انقلاب 57 و جمهوري اسلامي كه ميرحسين نيز روي آن تاكيد مي‌كند. چنانچه اين ساختار بوجود آيد آنگاه اين انعطاف نيز ايجاد خواهد شد كه نظر اكثريت مردم حتي در نوع حكومت نيز لحاظ شود. در واقع بايد اصرار كنوني بر اتحاد كلامي و رويه مشترك كه همانا احياي اصالتهاي فراموش شده انقلاب اسلامي باشد تا هم بهانه برخورد با جنبش از ميان برود و هم لايه تقدس ديني كه حاكميت براي توجيه رفتار خود ايجاد كرده افشا و منهدم شود. تعيين نوع حكومت به هيچ وجه اولويت ندارد. به وبلاگ شما پيوند دادم. موفق باشيد.
    http://persa.blogfa.com

    پاسخحذف
  3. سلام
    نواندیش عزیز اظهار لطف کرده بودی به وبلاگ من . منت گذاشتی , ممنون . وبلاگ من چون عمر کوتاهی دارد ( در حدود 2 ماه ) بازدید کننده ی چندانی ندارد . اما امیدوارم با ادامه ی راه تعداد بیشتری از هموطنانم را به گفتمان و مشاوره و مبادله ی اخبار و نظراتمان جلب کنم .
    در رابطه با سپاه گفته بودی که همچون غده ای سرطانی در کشور ریشه دوانده باید بگویم با وجودی که نسبت به هیچ کدام از نهادهای اعتقادی دید خوبی ندارم احساسم نسبت به سپاه امروز مثل گذشته نیست . اگر رده های بالای سپاه و امثال سردار جعفری و جوانی و رادان و ... را کنار بگذاریم بدنه ی سپاه از همین مردم تشکیل شده و امروز دیگر مثل دوره های گذشته نظام با مخالفان سیاسی اش درگیر نیست . بلکه خود مردم در برابر نظام ایستاده اند . مردمی بدون وابستگی به هیچ جریان فکری و سیاسی . مردمی که فقط آزادی و سهمشان از ایران را می خواهند و بدنه ی سپاه هم از همین مردم است و دور نیست که همین سپاه و همین نیروی انتظامی ریشه ی نظام فساد و پلیدی را از بیخ و بنیاد بکنند .
    به امید پیروزی و آزادی .

    پاسخحذف
  4. سلام. تكرار مي‌كنم و هزاران بار به دوستاني چون شما مي‌گويم تعيين اهداف زيربنايي و سردادن شعارهاي ساختارشكنانه در اين مقطع براي جنبش سبز به منزله سم مهلك است. باتوجه به نقاط ضعفي كه جنبش با آن روبرو است (رهبري و رسانه فراگير و قدرت تصميم گيري و ... البته در قياس آنچه هست و آنچه بايد باشد) و چون ابزار قدرت در اختيار حكومت مستقر است، رفتن اين مسير تنها مرگ زودرس جنبش را درپي دارد. اتفاقا من معتقدم اكنون بيش از اندازه به جنبه اعتراضات علني (تظاهرات) متكي شده‌ايم. بايد روشهايي بكار رود تا جنبش دروني شود و خود را براي يك حركت طولاني مدت آماده كنيم. بقول ميرحسين بايد مبارزه را زندگي كرد نه اينكه وقتي به خانه برگرديم و سر و صدايي نباشد احساس شكست بكنيم. در فرايند دروني شدن جنبش مي‌توان شكست خوردن پروژه حكومت فقها (و نه حاكميت اسلام) را نيز بررسي كرد. فراموش نكنيد هستند همراهاني با اين جنبش كه دل در گرو نظام كنوني دارند و حتي بايد برنامه طوري باشد كه جذب عناصر جبهه مقابل نيز امكانپذير باشد. تعريف جنبش سبز آنقدر وسيع هست كه از نوه خميني تا ابراهيم يزدي را شامل شود و بايد همينطور بماند. چرا بدست خود كاري كنيم كه دايره خانواده جنبش تنگ شود و هر روز بسياري را از قطار جنبش پياده كنيم؟ (يعني دقيقا همان خطايي كه حكمت فعلي در حال انجام آن است) نمونه ملموسي مانند انقلاب 57 پيش روي ماست. آنزمان همه طيفها و تفكرات بر روي ساقط شدن رژيم متحد شدند و از همان ابتدا بر تفكرات خود اصرار نكردند. ترويج تفكرات خود را داشتند اما در بحث مبارزه هماهنگ بودند و خواست يكساني را مطرح مي‌كردند. در آنزمان نيز تاثير سخنراني و مقاله و بيانيه و كتاب و ... بيشتر از تظاهرات بود (البته بجز در روزهاي انتهايي) امروز نيز ايجاد فضاي بررسي و نقد براي هدفها و آرمانهاي هر شخص يا گروهي مطلوب است. ولي تنها نتيجه امروزي جدل بر سر هدف نهايي ريزش و درجا زدن جنبش است. وقتي هدف اوليه كه گردن نهادن حاكميت به خواست مردم و اعطاي آزاديهاي اجتماعي است محقق شد آنگاه مي‌توان سراغ اهداف بعدي رفت و مثلا نوع حكومت را طبق نظر اكثريت تغيير داد. اسم اينكار محافظه كاري نيست. اسمش عملگرايي هوشمندانه و با درايت است. آتشي كه برخاسته اگر با روشهاي منطقي روشن نگاهش نداريم خيلي زود تبديل به خاكستر مي‌شود. به شما قول مي‌دهم سال آينده و با فروكش كردن هيجانات بسياري از وبلاگهاي كنوني كه هر روز خبرها را جمع كرده و مي‌نويسند وجود نخواهند داشت. زيرا حرارت كنوني براي هميشه پايدار نخواهد بود و هر كس با فكر و انديشه با جنبش همراه نشود روزي خسته خواهد شد. و كلام انتهايي اينكه آزمودن دوباره مسير رفته در صورت اصلاح اشتباهات و انحرافات هيچ اشكالي ندارد. ايراد از مسير نيست بلكه ايراد جاي ديگري است كه يافتن همان جاي خطا بايد دستور كار جنبش باشد. موفق باشيد
    http://persa.blogfa.com

    پاسخحذف
  5. با سلام هموطن

    امیدوارم که همواره سبز باشید

    با توجه به مبارزه مدنی مردم ایران و در راستای نفی و بایکوت خشونت طلبان در این روزهای سخت مطالعه کتاب " مبارزه ی مسالمت آمیز " را بعنوان یک کتاب آموزشی - انقلابی بشما هموطنان توصیه میکنم
    شما می توانید این کتاب را از وبلاگ زیر دانلود ( ترجیحا از لینک شماره یک " مبارزات بدون خشونت " ) و مطالعه و به دوستان خود معرفی نمایید
    در ضمن چند مدتی است پرنسس موزا همسر شیخ قطر برای همدردی با مردم ایران یعنی سرزمین آبا و اجدادی اش لباس سراسر سبز می پوشد
    جاوید ایران

    www.irtoday.blogfa.com

    پاسخحذف
  6. سلام
    با شهرام خان کاملا مخالفم . به هیچ وجه مدارا و سر به زیر انداختن مجاز نیست . مرز بندی ها اگر مشخص نشود باز هم در مراحل بعد دچار توهم می شویم و هرکس فرصت پیدا خواهد کرد که ساز خود را بزند . امروز باید تکلیفمان را با خودمان و نظام سیاسی و اعتقادیمان روشن کنیم تا اگر فردا به موفقیت و پیروزی خاصی دست یافتیم بدانیم که قدم بعدیمان چه خواهد بود . اگر مثل سال 57 که فقط سرنگونی شاه را همه می خواستند و به فکر بعدش نبودند عمل کنیم باز هم دور باطل پیموده ایم .
    با مطلب : "شخص اشتباه در جای اشتباه" در خدمتتان هستم .

    پاسخحذف